ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به این دلیل که می زد پیامبر بوسه
گرفت تیغ از این جا شدیدتر بوسه
برای این که نبرّند ظهر روز دهم
گرفته است از این حنجر این قدر بوسه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به این دلیل که می زد پیامبر بوسه
گرفت تیغ از این جا شدیدتر بوسه
برای این که نبرّند ظهر روز دهم
گرفته است از این حنجر این قدر بوسه
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است
یعنی که هرچه گریه برایت کنم کم است
شکر خدا که با همه ناقابلیمان
اشکی برای عرض ارادت فراهم است
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
باز این چه شورش است مگر محشر آمده
خورشید سر برهنه به صحرا در آمده
آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی
این آفتاب از افقی دیگر آمده
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تا که خون در رگ است و جان به تنم
به عزیزت قسم که سینه زنم
آن که از گاهواره تا مردن
دیده اش از غمت تر است ، منم
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
خدا صدای خودش را شنید از دهنت
دوید داخل گودال و دید از دهنت ...
تلفظ لغت " یا غیاث " مشکل بود
به گریه نیزه ای بیرون کشید از دهنت
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
وقتی طبیعت فارغ از قال و مقالم بود
بال ملائک در عزایت دستمالم بود
پیش از شروع اشک عالم گریه می کردم
یادم نمی آید دقیقاً چند سالم بود
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بهار تب زده قربانی خزان شده است
زمین بهانه ی نفرین آسمان شده است
سر مفسر قرآن به رحل نیزه نشست
چه خاک ها به سر خیل قاریان شده است