014

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


شکر خدا دعای سحرها گرفته است

دست مرا کرامت آقا گرفته است

شکر خدا که چشم همیشه حسینی ام

اشکی برای روز مبادا گرفته است

بال فرشته است برای تبرکش

اطراف چشم های ترم را گرفته است

این جا حسینیه است ملائک نشسته اند

جبریل هم برای خودش جا گرفته است

این دستمال گریه ی ماه محرمم

امروز بوی چادر زهرا گرفته است

حالا نفس نفس زدنِ سینه های ما

عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است

دیروز بین خون خودش ریشه کرده بود

حالا درخت سیب شده ، پا گرفته است