003

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


اگر چه مادر تو ، دختر پیمبر نیست

کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست

حسین ، پیش تو انگار در کنار علی‌ ست

کسی چنان که تو ، هرگز شبیه حیدر نیست

زلال علقمه ، در حسرت تو می‌ سوزد

کنار آبی و لب‌ های تفته‌ ات ، تر نیست

به زیر سایه ی دست تو می‌ نشست ، حسین

چه سایه‌ ای و چه دستی ! شگفت‌ آور نیست ؟

حدیث غیرتت آری شگفت‌ آور بود

که گفته ‌است که دست تو آب‌ آور نیست ؟

شکست ، بعد تو پشت حسینِ فاطمه ، آه

حسین مانده و مقتل ، علیِ اکبر نیست

حسین مانده و قنداقه ی علی‌ اصغر

حسین مانده و شش‌ ماهه‌ ای که دیگر نیست

نمانده است به دست حسین از گل‌ ها

گلی پس از تو ، دریغا ! گلی که پرپر نیست

هزار سال از آن ظهر داغ می‌ گذرد

هنوز روضه ی جانبازی‌ ات ، مکرّر نیست

قسم به مادرت ام‌ البنین ! امامی تو

اگر چه مادر تو ، دختر پیمبر نیست