ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
تاب و تبم ، ذکر لبم هر دم رقیه است
زیباترین نامِ در این عالم رقیه است
از فتنه های این زمانه در امانم
تا آن زمان که محور دینم رقیه است
مثل علی و فاطمه ، مانند زینب
بر رازهای آسمان محرم رقیه است
آب دهانش برکت آب است و نور است
نور فرات و کوثر و زمزم رقیه است
در عین وحدت کثرت از توحید دارد
هم فاطمه هم زینب است و هم رقیه است
هرجا که پرسیدند بنده صاحبت کیست ؟
گفتم همان که دوستش دارم ، رقیه است
اصلا نپرس این اطعمه از جانب کیست
روزی رسان حضرت مریم رقیه است
در وادی عشق و جنون تحقیق کردم
گشتم جهان را مرجع اعلم رقیه است
عمری است در قلبم نشاندم رایةِ عشق
عمری است ذکر روی این پرچم رقیه است
می بینی ای منکر قیامت که بیاید
رب تمام عالم و آدم رقیه است
مدیون او هستم اگر که گریه کردم
بانی اشک و رازق ماتم رقیه است
از این طرف بر زخم او مرهم حسین است
از آن طرف بهر پدر مرهم رقیه است
در هم شده مویش ولی خیلی کریمه است
آن کس ما را می خرد درهم رقیه است
یک جمله می گویم برای روضه کافی است
تنها سه ساله پیرِ قامت خم رقیه است