002

ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب


چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی‌ ست

جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی‌ ست

گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش

پر ز خوناب بُوَد چشم من ، از آب تهی‌ ست